به سختي مي توان اين احساس را از بين برد که «
هارت معمولاً دوستداشتني در اينجا بهعنوان بچه تلاش ميکند سرعتش را تغيير دهد، يک استندآپ بزرگشده فيلي (مثل هارت) که براي يک نمايش به زادگاهش برميگردد و با برادر مشکلسازش کارلتون (
کارلتون مي داند که بايد چه کار کند. او با يک تعميرکار به نام آري (يک بيلي زين بسيار بامزه) تماس مي گيرد تا اوضاع را پاک کند، اما، البته، هيچ چيز طبق برنامه پيش نمي رود. آري چند برادر جامعهگرا (
يکي از بزرگترين مشکلات «داستان واقعي» اين است که اغلب احساس ميکند که ميخواهد آن را به هر دو صورت از نظر احساسي که بايد در مورد بچه داشته باشيم، داشته باشد. من براي ارائه يک نقشه راه اخلاقي به نمايش نيازي ندارم، اما زماني که احساس ميکند سازندگان درباره انگيزههاي يک شخصيت تصميمگيري نميکنند، آن را دوست ندارم. آيا کيد پسر خوبي است که در موقعيت بدي گرفتار شده است؟ با توجه به برخي از انتخاب هايي که او انجام مي دهد، واقعاً نه. او نوعي خودخواه است که شغل و امنيت خود را بيش از هر چيز ديگري ارزش قائل است. تصور کنيد که «داستان واقعي» واقعاً به آن متمايل شود و شخصيت مشهوري را ارائه کند که تمام سيستم ارزشياش تحت تأثير کانون توجه قرار گرفته است. مواقعي وجود دارد که تهديد ميکند تا آنقدر تاريک و جالبتر شود، اما بعد از آن عقبنشيني ميکند و ميخواهد خودمان را در کيد ببينيم، زماني که تقريباً هيچکس تصميمهاي خشونتآميز و خودخواهانهاي را که او در اينجا ميگيرد نميگيرد.
اين که «داستان واقعي» يکي ديگر از آن سرمايهگذاريهاي دوران استريم است که بايد يک فيلم سينمايي ساندنس ميبود، کمکي نميکند. اين عادت دارد که شخصيتهاي فرعي را معرفي کند که ممکن است تابلوهايي را بر روي خود داشته باشند که ميگويند: «ما نميدانيم با اين شخص چه کنيم.» فاحش ترين مثال، بيلي نيوزوم است، که احساس مي کند به عنوان يک ستاره احتمالي آينده آماده شده است، کسي که ممکن است روزي به جاي او، کيد براي او باز شود، اما در پس زمينه ناپديد مي شود. آدلشتاين، ديامونتوپولوس و آلس يک نت هستند. فقط Snipes بينظير ظاهر ميشود و ضربهاي ظريف و شگفتانگيزي براي بازي در نمايشي پيدا ميکند که به ندرت چيزي کمتر از سطحي به نظر ميرسد. او چنان بازيگر کاريزماتيک و جذابي است که حتي باور نکردني ترين صحنه ها را در کنار هم نگه مي دارد.
بيشتر از همه، در اينجا در داستاني که بر تصادف و تعليق عميق ناباوري تکيه دارد، رفتار واقعي انسان به اندازه کافي وجود ندارد (مخصوصاً در مورد تلفن هايي که هرگز قفل نمي شوند يا چيزي در ابر آپلود نمي کنند). جالب است که ببينيم هارت غيرقابل دوستداشتن بازي ميکند و زماني که او به کيد اجازه ميدهد يک آدم تند و تيز باشد، اين سريال برانگيخته ميشود و آرزو ميکند که بتواند در يک درام آينده نتفليکس نقش يک ضدقهرمان واقعي يا حتي يک شخصيت شرور را بازي کند. يا، مي دانيد چه، اجازه دهيد در عوض آن نمايش را به
يک ,مي ,ميکند ,هارت ,کيد ,کند ,است که ,در مورد ,آن را ,ميشود و ,داستان واقعي»
درباره این سایت